در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش « فرزند»

هم‌زیستی انسان در جهانی ساختگی

نمایش « فرزند» نوشته یون فوسه به کارگردانی و دراماتورژی حسین صفی از تاریخ ۱۷ بهمن الی ۴ اسفند هر روز ساعت ۱۸ در پلاتو تئاتر شهر همدان به روی صحنه رفت که نقدی به قلم بهمن زنگنه را در ادامه می‌خوانیم

بهمن زنگنه؛ در شرایط ایده‌آل ، هنر و سیاست هیچ ربطی به هم ندارند اما در واقعیت نمی توانند در کار هم دخالت نکنند. سیاست همان طور که در همه جا دخالت دارد در مثلث داستان نیز وارد میشود .سیاست سلیقه , سیاست جشنواره ها , و از همه مهمتر سیاست موفقیت هنری در برابر موفقیت تجاری . و در اینجا نیز همچون هر امر سیاسی دیگر ، میزان تحریف در دو حد افراط و تفریط بیشتر است , هر یک از ما ذاتا به جایی از مثلث داستان کشش و علاقه داریم. اما خطر در اینجاست که شاید به دلایلی که بیشتر ایدئولوژیک است تا شخصی، احساس کنیم که باید جای طبیعی خود را رها کنیم و در گوشه ای پرت به کار بپردازیم و بدین ترتیب داستانهایی طراحی کنیم که قلبا به آنها اعتقادی نداریم. درباره ی نمایش فرزند اما همه چیز خلاف این نظر بود. لحظه ای بود که مخاطب درنگ میکرد و می اندیشید که باید خویش را در جهان نمایش رها کند و این از هوش نویسنده و کارگردانی ویژه اش نشات می گرفت.یاداوری کردیم که هر اثر از سه سیاست به طور مجزا و فیلتر وار عبور میکند ,این به معنای سیاستمدار بودن حسین صفی در جایگاه کارگردان بر این نمایش نبود, چرا که عدم مخاطب شناسی اثر و اجرای عموم آن در منطقه ای که مخاطبانش هنوز در دل داستانخواهی قرن هجده مانده اند و جلوتر نیامده اند میتوانست ضربه ای باشد به کارنامه ی کارگردان و ای بسا جرئت عظیمی میخواست و درایت و تلاش, از این رو نه به نویسنده ی نروژی این نمایش که به کارگردان خاک صحنه خورده ی اثر باید تبریک گفت.
مدت ها بود که تئاتر همدان از وجود متون سفارشی و آب ندیده و تکراری در زیر سایه ی اجراهایی تبلیغاتی و مبتذل انباشته شده و رنج میبرد . نمایش فرزند و اجرای جالب توجه این گروه ثابت کرد که تئاتر همدان هم میتواند سری بین سرها باشد. موفقیت هنری این اثر ده ها برابر بیشتر از موفقیت تجاری آن است و حاکی از نوعی شعار هنر برای هنر در عصر مدرن. کار به شدت جشنواره ای بود و خاص محور , همین رویکرد نیز سیاست سلیقه را در برمیگرفت. حال سلیقه ای که با شناخت همراه باشد پاسخ آن مخاطبی است که در سوال نظرسنجی ، رای به والا بودن اثر میداد و بالعکس . ریسک اجرای چنین نمایشی بسیار بالا بود ,آن هم با عدم فرهنگ سازی قریب به یقینی که همگان شاهدش بوده اند و هستند.

کارگردانی
ابتدای امر موضع خویش را در نقد اصول فرمال کار و بر مبنای نقد فرمالیستی و گریزی به نقد ساختارگرایانه اعلام کرده و در دفاع از نوآوری و خلاقیت علمی و پژوهشی اثر، این نمایش را فاخرترین نمایش تاریخ همدان میدانیم.

طراحی صحنه در مینی مال ترین حالت ممکن و دکور کاملا همخوان و همسو با مولفه های زیر متنی جهان نمایشنامه و وفادار به متن بود. ولی ایکاش مکان اجرا پلاتویی بزرگتر بود و اینبار هم گلایه ی هزاران بار تکرار شده و مُثله مثُله گشته ی ما از سروران پشت میز نشین میباشد.
اصول دراماتورژی و ارائه ی میزانسن های این نمایش تماما بر اساس جهانی بی هویت و تشویش شکل گرفته و طراحی شده بود. شناخت بالای کارگردان از متنی که حاصل اندیشه ها و تفکرات فضای بعد از جنگ جهانی است و با توجه به شناخت تمامی متون نویسنده ی آن، یون فوسه ی نروژی نتیجه ی انتخاب متنی عالی است که توسط حسین صفی با هوشیاری و آگاهی کامل صورت گرفته است. طراحی نور و لباس و گریم حدودا رئالیستی بود و مطابق با فرهنگ اروپایی جغرافیای متن.
انتخاب موسیقی خوب نبود , از این جهت که فضای کاملا غربی اثر با افکت موزیک های شرقی سنخیت و تطابقی نداشت. البته امکان دارد که بنا به دراماتیزه کردن اثر به زبان ایرانی, انتخاب چنین موزیکی با تم شرقی از روی قصد و نیت و علم قبلی صورت گرفته باشد. اما اگر ادعای اجرایی اثر که کارگردان آن را اکسپریمنتال (تجربه گرایی) نامیده بود , در انتخاب موسیقی هم از آن پیروی میشد ای بسا کار زیباتر نیز می گشت و جلوه ی بصری و جلوه ی صوتی همخوانی دقیق تری با یکدگر پیدا میکردند. منظور از موسیقی اکسپریمنتال سبک راک و متال است و اتفاقا همخوان با ویژگی های شخصیت فرزند در نمایش نیز می بود.
میزانسن های بسته و محدود و خلاق , استفاده از تکنیک ایست و اسلومشن هم در حرکت و هم در در نحوه ی دیالوگ گویی , استفاده از پلاکارد به عنوان موقعیت مکانی در خانه، شیوه ای خلاق هرچند تکراری اما به جا بود و زندگی مسخ شده و ماشینیزم را به خوبی القا میکرد.
تغییر زبان , لحن, و حتی سن شخصیت ها همه و همه ماحصل تفکری بود که در بطن آن نوعی گروتسک شکل بگیرد . این گزنده گی و طنز تلخ که راوی مدرنیته است در سرتاسر اثر پدیدار بود و تا حد بالایی زیر متن نمایش و جهان بینی اثر را منتقل کرد.

بازیگری
به زعم ما کارگردان و دراماتورژ این نمایش، سخت ترین و بهترین نقش را در بازیگری ایفا کرد! از آن رو که هرچقدر میزانسن ها خلاق تر بود کار بازیگرها آسان تر شده و ارتباط را به سریعترین وجه ممکن میسر ساخت. در این نمایش بازیگری مدیون به کارگردانی است اما تلاش روح الله صالحی , معصومه گلی و مهدی کوثری برای اجرایی مدرن و تا حدی آغشته به بیومکانیک چشم گیر و قابل تحسین بود. سید مهرداد کاووسی به استثنای لحن تحمیلی و تکراری اش خوش درخشید و شاید بهترین گزینه برای نقش فرزند در این نمایش بود.

به زعم بزرگان, تاتر ، هنر زندگی و هنر هم زیستی انسان ها در جهانی ساختگی است. تئاتر ، هنر آیینه کاری در قلب و روح و جان مخاطب است. اما درباره نمایش فرزند باید گفت این اثر گامی به سوی آینده است, آینده ای که نوید از بقای هنر والا , هنر دخمه نشینان بی حمایتگر تئاتر میدهد. نمایش فرزند گذاری است از سنت به مدرنیته و احوالات پیرامون این دگرگونی جهانی. چرا که به خوبی به مخاطب فهماند تشویش و بی هویتی در زندگی مدرن چگونه رخ میدهد با انسان چه ها که نمیکند. دنیا, دنیای مدرن است چه با پذیرش و چه به اجبار, دنیای اذهان وهم آلود و خسته و بی رمق زیر پوشش تظاهر آمیز سرعت و نور و رنگ.
ای کاش میشد فرزندان ما همانند فرزند این نمایش نروند و دمی بیشتر بمانند تا شاید رنگ و رنگ بازی جهان مدرن بر قلبشان و بر قلبمان چیره نگردد. که این خود , والاترین هنر است.




نظرات کاربران