در حال بارگذاری ...
سی سالگی یک حس ممتد

در آستانه سی اُمین جشنواره تئاتر همدان

ئئاتر برای کشف روابط انسانی بر صحنه می رود و بد است اگر ما خود رطب بسیار خورده باشیم. بسیاری شاید به چشم شعار به بودن این لحظات فکر می کنند اما نه کرگدن هستیم که به قول بودا تنها سفر باید کرد و نه از سر تفنن و نان آمده ایم که اگر چنین است اشتباه آمده ایم چون نه تفنن دارد و نه نان

 سی سالگی، برای ما نقشی از بُرنایی دارد و ستبری  مرد جنگی  که می ایستند تا پناه گاه بسیاری از درماندگان باشد. امروز سی ساله شدیم و به جشن ایستاده ایم تا چلچراغ کوچه شادیانه پر باشد از خاطرات سال ها خاک صحنه خوردن و برماست که ببینیم این سال چه طور و چه گونه بوده ایم و چه اندوخته ایم برای سال های پیش رو...

می گویند خاک صحنه شفا بخش است اما خاک تا کف پای مهربانی نباشد توی کوچه هم می توان یافت؛ خبری از شفا بخشی نیست. ما به مهربانی بیشتر نیاز داریم. بسیاری در این سی سال از صحنه بیرون رفتند از استاد لباسی و فریدون سیفی و فلاحی و مظاهر هندی و... به همین راحتی نویسنده می نویسد خروج و تمام...

تئاتر اندوختن آموخته هاست تا منع رطب خورده نباشد و برماست که بیاموزیم برای چه ساعاتی که می توانیم یله باشیم و رها به گرمای سالن و خاک و رنج خود را آغشته می کنیم که چه شود؟ جهان در گذر است و تئاتر هدفش این است این گذشتن عمیق تر باشد  و پُر بها نه این که زخم عمیق بیفتد به جان مان که منیت و برتری خود را فقط ببنیم. این که حاشیه های مان بیشتر از متن است از ما چه خواهد ساخت؟

سی سال گذشت به همین راحتی به همین سرعت و باز به همین سرعت به قرن خواهد رسید و آیا حتی نام مان را خواهند برد؟  آیاد کسی ما را با لقب مهربان صدا خواهد زد. 

تئاتر برای کشف روابط انسانی بر صحنه می رود و بد است اگر ما خود رطب بسیار خورده باشیم. بسیاری شاید به چشم شعار به بودن این لحظات فکر می کنند اما نه کرگدن هستیم که به قول بودا تنها سفر باید کرد و نه از سر تفنن و نان آمده ایم که اگر چنین است اشتباه آمده ایم چون نه تفنن دارد و نه نان...

ماهیت تئاتر تغییر در تمام نظام های رفتاری غلط است و بسان دشمن می گوید گفتم و نمی گذارد گذر روزگار در پیر سالی بگوید خواستم بگویم. اگر تغییر نکنیم اگر این که هستیم ما را به پیش نبرد فردا که روح در بند اکنون مانده است کرور کرور برما خواهد گریست که چرا آن گاه که می توانستی ماندی تا مانده گی از سربگذرد و باتلاق شویم.

در هفت اواتارا و گذر هستی از گراز به لاک پشت دوره نیلوفر آبی داریم که جایگاه لوتوس در فرهنگ باستان ما و در نقش نگارها ی تخت جمشید می گوید که ماندگی هرگز در این فرهنگ جایی ندارد هرچند ریشه در باتلاق فرو رفته باشند اما نور آن بالاست می توان قد کشید و سترگ ایستاد به صورتی های ناب عشق به آفتاب سلامی دوباره کرد.

سی اُمین جشنواره تئاتر استان همدان پلی است که ما را باید هُل بدهد به جهان بهتر

تاباد چنین بادا




نظرات کاربران