در حال بارگذاری ...
دو گونه از نمایشواره های بهاریِ کارناوالی

کوسه برنشین و میرنوروزی

در اولین روز از بهار ،مردی کوسه را بر الاغی می نشاندند که کلاغی در یک دست و بادبزنی در دست دیگر داشت مرتب خود را باد می زد و بهاریه هایی شادی آور پیرامون وداع با زمستان و سرما می سرایید و از مردم سکه می ستاند

در ابتدای این نوشتار به طور اعم به معرفی دو گونه از خرده نمایش های باستانی که امروز یا ازمیان رفته اند و یا بسیار اندک  صورت می گیرند ، می پردازیم و سپس به طور اخص با دیدگاهی تطبیقی به این دو نمایشواره ی کارناوالی و مفهموم کارناوال خواهیم پرداخت .

کوسه برنشین  یکی از مراسم های نوروزی ایرانیانِ پیش از اسلام بود . به نقل از ابوریحان بیرونی ، در اولین روز از بهار ، مردی کوسه را بر الاغی می نشاندند که کلاغی در یک دست و بادبزنی در دست دیگر داشت . مرتب خود را باد می زد و بهاریه هایی شادی آور پیرامون وداع با زمستان و سرما می سرایید و از مردم سکه می ستاند . دسته ی مردم به دنبال این کوسه به راه می افتادند .  به نظر می رسد که کلاغ در این مراسم مظهر زمستان بوده است . در مورد مبدا این رسم اطلاعات اندک است . شاهدی آن را به عهد خسروان شاید ساسانیان  نسبت داده است و شاهد دوم تنها ذکرمی کند که پیش از اسلام بوده است . سومین شاهد این رسم را به دوره ی پارسیان شاید هخامنشیان می رساند . اگر این جشن هخامنشی باشد بازیِ دسته ی کراسوس که در آن ، دسته ای از مردم به امر سورنا سردار اشکانی برای تمسخر کراسوس سردار رومی در سلوکیه به راه انداختند  از آن برداشت شده است ، و اگر مربوط به دوره ی ساسانی باشد ، پس این کوسه برنشین برداشتی از بازیِ دسته ی کراسوس بوده است . دسته ی کوسه یا کوسه برنشین پس از اسلام هم ادامه ی خود را حفظ کرد و در قرن های پنجم و ششم با تغییر کوچکی در شکل و هنگام برگزاری بدل به دسته ی " میر نوروزی یا پادشاه نوروزی شد .  در ایام نوروز، محض تفریح و خنده، کسی را بر تخت می نشانیده اند و پس از پایان روزهای جشن، سلطنت او نیز به آخر می رسیده و پادشاه حقیقی وقت هم، ظاهرا محض متابعت از سنت عمومی، و لابد برای دانستن قدر عافیت و عبرت گرفتن خلق از پی آیندهای هرج و مرج ناشی از حکومت میرنوروزی، در آن چند روزه خود را از سلطنت خلع می کرده و نام پادشاهی و لوازم ظاهری آن از جمله فرمانروایی و نیز اطاعت عمال دولتی را به یکی از مردم معمولی و فرودست جامعه واگذار می کرده است . میرنوروزی مرد پست و کریه چهره ای بود که در روزهای نوروز برای مضحکه و شادی چند روزی برتخت می نشست و به جای پادشاه یا امیر واقعی حکم های مسخره صادر می کرد، برای مصادره اموال فلان ثروتمند یا به بند کشیدن فلان زورمند . این بازی ظاهرا برای تفریح و خنده بوده است ولی در عمق آن می توان نمونه ای از عکس العمل های کینه جویانه ی مردم زیردست را نسبت به زبردستان دید . دسته ی میرنوروزی با حفظ همین روحیه ی هجوآلود مایه ی نمایشی هم داشته است، با شبیه سازیهای لازم و قرارهای قبلی برای اعمال و اجرا. این بازی بسیارمورد توجه مردم بوده و خیلی از بازی های مضحک دیگر از همین دسته برخاسته است ، خصوصا بازیهای دسته ی دوره گرد موسوم به نوروزی خوانها شمل دلقک هایی چون حاجی فیروز و آتش افروز که به نظر می رسد در اصل از ملازمین و مسخره کنندگان کوسه وشاه نوروزی بوده اند و بعد از آن دسته ها جدا شده اند و تا به امروز هم در ایام عید با پوشش رنگین و با چهره هایی به رنگ سیاه یا با صورتک ، بازی های مسخره و خنده آوری درمی آورند ، همراه با رقص های تند و نواختن ساز و خواندن اشعار هجوآلود و بدیهه گویی .

هر دو نمایشواره ی ذکر شده کوسه برنشین  ومیر نوروزی  از لحاظ طبقه بندی در طبقه ی نمایشگری های کاروانی و کارناوالی قرار می گیرند . این ریختارِ نمایشگری ِ کاروانی دو زیرشاخه دارد : سوگگانی و سورگانی . دسته های عزاداری ماه محرم ، و نمایشی تر از آن ، سوگ نمایشواره ی قالی شویان در اردهال کاشان از نمونه های نمایشگری های سوگگانیِ کاروانی اند و کوسه برنشین  و میر نوروزی  از نمونه های نمایشگری های سورگانیِ کاروانی اند . در ایران ریختارهای نمایشی ایرانی یا ریختارهای نمایشی سنتی ایران پدیدآمده اند ، و چنانچه با اصطلاح شناسی علمی جهانی بررسی و پژوهش گردند ، این موضوع روشن می شود که این ریختارها ، با شماری از ریختارهای نمایشی سایر حوزه های جغرافیایی – فرهنگی همانندی هایی  دارند و گاهی به لحاظ درونمایه و ساختار به هم نزدیک شده اند .

یکی از برجسته ترین نظریه پردازان ادبی سده ی بیستم میلادی میخاییل باختین روسی است که ژرفترین و نغزترین پژوهش ها و نظریه ها پیرامون نمایش های کاروانی کارناوال ها را ،پدید آورده است . از نظریه های او پیرامون کارناوال ها می توان ، برای شناخت ژرفتر کوسه برنشین و میر نوروزی ، که پیش تر آن ها را در ریختار نمایشهای کاروانیِ ایرانی جای دادیم ، بهره جست که به اختصار در سطور زیر به این مفهوم خواهیم پرداخت .

 

اصطلاح کارناوال رانخستین بار باختین وضع نکرد ، بلکه از دوران باستان ، کارناوال همواره مفهومی آشنا و مورد بحث بوده است . بنابراین برای درک دقیق تر رویکرد باختین ، باید ابتدا با مفاهیمی آشنا شویم که تفاوت رویکرد او را از معنای مرسوم کارناوال مشخص می کنند .

از نظر باختین مهمترین مفهومِ همپیوند با کارناوال مفهوم گروتسک و به طور اخص رئالیسم گروتسک است  او گروتسک را نیز به معنای مرسوم به کار نمی برد  به زعم او ، دیگر مشخصهه های کارناوال عبارتند از : نسبیت شادمانه ، زبان عامیانه ی کوچه و بازار ، مشارکت همگانی و آزاد بودن مشارکت وحضور برای همگان ، دوسویه بودن ، تناقض یا در کنار هم قرار گرفتن عناصر متضاد ، واژگونی سلسه مراتب ، تاج گذاری و تاج برداری ، خنده ی کارناوالی که از بین برنده ی ترس است ایده ی مرگ و رستاخیز ، تجربه ی حضور در نقش های گوناگون و سرانجام فرجام پذیری و آرمانشهرگرایی . نمایش کارناوالی نمایشی است که این عناصر در آن فعالند و در آن می توان  واژگونی ها ، تقلیدها ، تاج برداری ها و نسبیت را تشخیص داد و تجربه کرد . از نظر تاریخی می توان اولین نمونه های ثبت شده ی کارناوال را در جشنواره های دیونیزوس و ساتورنالیا یافت . در دهکده های اطراف ویزا پایتخت قدیم تراس هر ساله کارناوالی برگزار می شد که در آن مرگ و رستاخیز دیونیزوس به نمایش درمی آمد . ساتورنالیا نیز جشنواره ای بوده که در بزرگداشت  ساترن  خدای کشاورزی و دامداری برگزار می شد . سرجیمز فریز  در کتاب شاخه ی زرین می نویسد که در این آیین های کارناوال گونه ، تمایز میان طبقات مختلف موقتا به حالت تعلق درمی آمد و ارباب جای خود را به بردگان داده و خدمت آن ها را می کردند . همچنین شرح می دهد که چگونه فردی به قید قرعه به پادشاهی منصوب می شد و فرمان های مضحکی صادر می کرد که همگان باید اطاعت می کردند و در نهایت یا به قتل می رسید و یا دفع و طرد می شد . با دیدگاهی مقابله ای این دو جشنواره دیونیزوس و ساتورنالیا و خصوصیات شان با جشن های نوروزیِ کوسه برنشین و میر نوروزی بسیار زیاد مطابقت می کنند .

بعد از روشن ساختن مفهموم کارناوال و شرح دو نمونه از این نمایشواره ها که در تطابق با نمایشواره های کوسه برنشین و میر نوروزی هستند ، اکنون به شرح چند نمایشواره ی دیگر در مکان ها و زمان های متفاوت خواهیم پرداخت .  پیرامون چگونگی برگزاری این نمایشواره ها و مدت و زمان برگزاری شان ، روایات بسیار و متفاوت هستند . به عنوان مثال در شعر حافظ ، مدت زمان برگزاری میرنوروزی پنج روز است و در روایت علامه محمد قزوینی پیرامون میرنوروزی این مراسم در دهم فروردین برگزار شده و بعد از تمام شدن سیزده عید دوره حکومت شاه نوروزی به سر می آمده است .

در کتاب سینوهه آمده است : در زمان های قبل از میلاد مسیح در بخش هایی از قاره آفریقا به خصوص در منطقه مصر ، در آغاز شروع فصل گرما و خاتمه فصل سرما  در فصل بهار  مردم از پادشاهی حکایت می کردند که پس از زمامداری در این جهان ، توسط جانشینش در مراسم جشنی زنده به گور میشده تا به جهان زیر برود و در عالم زیرین به پادشاهی مردگانی بپردازد که در طول حکومت او مرده و در حال برکت و نعمت بخشیدن به زمین بودند . مصریان اعتقاد داشتند ، زمین برکتش را از پادشاهان زیرین می گیرد و شاهان زنده به گور شده باعث برکت زمین خواهند شد ، تا زمین نعمت و برکتش بیشتر شود . این مراسم به تدریج تغییر شکل داد و قرار بر این شد که پادشاه در زمان تعیین شده در آغاز جشن ، از سلطنت خلع و شخص دیگری از چاکران به جای پادشاه بر تخت بنشیند و بعد از چند روز حکومت ، برای برکت بخشیدن به زمین وحفاظت از پادشاه ، قربانی و در زیر تخت پادشاه دفن شود و پادشاه مجددا بر تخت سلطنت جلوس کند .

 

سینوهه در فصل شانزدهم کتاب خود آورده است که وقتی فصل بهار شروع می شد سکنه بابل مدت دوازده روز جشن بهاره می گرفتند و در روز سیزدهم این جشن به وسیله ی پادشاه دروغی خاتمه می یافت . مراسم جشن در بابل به این صورت بود که در روز سیزدهم سال نو ، مردم بابل یکی از مضحک ترین افراد را برای مدت یک روز به سلطنت انتخاب می کردند . حکمرانی این مرد از بامداد شروع می شد و پادشاه بابل مانند یک غلام ، عهده دار خدمت وی می گردید ، در این روز این شاه موقت ، ابتدا در مجلس ضیافتی سرشار از هرج و مرج شرکت می کرد و بعد برای اجرای عدالت به عدالتخانه   می رفت و پس از آن هرچه می خواست انجام می داد . اگر شاه دروغین در مدت یک روزه سلطنت خود اقدام به قتل و تصرف می کرد ، در هنگام غروب با زهری که در شراب ریخته می شد و به او می خوراندند کشته می شد اما اگر در سلطنت یک روزه ی خود کار خلافی نمی کرد ، با شروع تاریکی شب می بایست مخفیانه و به دور از دید انظار متواری می گشت  و در مکانی مخفی می شد . اگر در زمان متواری شدن و اختفا توسط مردم دستگیر می شد ، توسط پادشاه مورد ضرب و شتم شدید قرار می گرفت

دکتر جواد برومند سعیددر کتاب  نوروز جمشید  می نویسد که میرنوروزی تا زمان جمشید شاه ، نهاده ضحاکیان بود تا اینکه جمشید شاه پس از جلوس به پادشاهی ایران ، به تقلید مردم مصر و بابل در ایران جشن بهاره را رواج داد با نام عید نوروز و در این مراسم رسوم غلط شاه کشی و خون ریزی را به مراسمی شاد و مفرح تبدیل و به خاطر رعایت سنت عموی ، در چند روز ایام عید نوروز خود را به حسب ظاهر از سلطنت خلع می کرد و برای عدالت گستری و تظلم خواهی از ظالمان و حمایت از مستضعفان و رعایا به مردم اجازه می داد که یکی از افراد طبقه ضعیف و مستضعف جامعه را به عنوان جانشین پادشاه انتخاب کنند تا در ایام نوروز فرمانروا شده و پرچم پیروزی فرمانروایی رعایا را برافروزد ، از مستضعفین حمایت کند تا در زمان حکومت وی بردگی ، استعمار و ظلم و تعدی نباشد ، در این ایام پادشاه موقت مجاز بود از ثروتمندان جامعه بگیرد و به مستمندان بدهد ، در این مدت آئین برابری و برادری در جامعه برقرار می شد و کسی به کسی برتری نداشت ، پادشاه موقت زندانیان بی گناه را آزاد و گناهکاران را به کیفر می رساند و دادخواه مردم بود ، میان مردم صلح و مساوات برقرار می کرد و پس از چند روز نیکوکاری و دادگری از تخت پادشاهی گریزان می شد و پس از مراسمی مفرح و شاد توسط مردم مورد تعقیب قرار می گرفت تا به خانه یکی از بزرگان پناهنده شود .

منابع و مأخذ :

نمایش در ایران  : بهرام بیضایی : انتشارات روشنگران و مطالعات زنان 

درآمدی به نمایشنامه شناسی : فرهاد ناظرزاده کرمانی : انتشارات سمت 

نوروز جمشید : جواد برومند سعید : انتشارات توس 

سینوهه ، پزشک مخصوص فرعون : میکا والتاری ، ترجمه ی ذبیح الله منصوری : انتشارات زرین 

مرتضی موسوی پاکنهاد




مطالب مرتبط

درخشش «نگار» در جشنواره ملی میراث فرهنگی

درخشش «نگار» در جشنواره ملی میراث فرهنگی

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در همدان، گروه نمایش «نگار» از شهرستان ملایر در دومین جشنواره ملی میراث فرهنگی در بخش تئاتر عمارت حضور یافت. در این جشنواره دیپلم افتخار و جایزه نقدی به نمایش  «نگار» ...

|

نظرات کاربران