نقدی بر نمایش« نای و نی»
روایت ایرانی نای و نی
انتخاب شیوهای با کمک از فاصلهگذاری برای روایت حوادث کربلا جزو نکات برجسته این نمایش بود بهطوریکه حتی میشد در قطع شدن بهیکباره گریه تماشاگران این فاصلهگذاری را دید. بااینهمه، واقعیت این است که متن تئاتری، هر خاستگاهی که داشته باشد، متنی است که برای اجرا در برابر تماشاگران نوشتهشده است، و این وضعیت کاملاً برخلاف خواندن است، که عرصهٔ خاموش رودررویی سوژه و متن و دارای نوعی جذابیت صمیمانه است
تئاتر همدان- روح الله صالحی؛ نمایش «نای و نی» بدون شک اتفاق و اجرایی ستودنی در نهمین همایش تئاتر صاحبدلان در همدان است آنهم بهواسطه حضور بازیگرانی با معلولیت و توان یاب که با اعتمادبهنفس و بیان قابلقبول روی صحنه حاضر شدند. طبق نوشته روی بنر و پوستر نمایش عواید این نمایش به انجمن ناشنوایان امواج سکوت تعلق گرفت که با چهل بازیگر با معلولیت جسمی و بینایی و ...به اجرا درآمد و هماهنگی این بازیگران برای بروز تواناییهایشان قابلتحسین است.
نمایش نای و نی روایت وقایع کربلاست؛ اما بار به روایت ایرانی و به این شکل که چند ایرانی به کمک امام حسین. ع. رفتهاند اما وقتی میرسند که واقعه خون اتفاق افتاده است و کاروان اسراء به راه افتادهاند و حضرت زینب. س. از آنها میخواهد که برگردند و واقعه را روایت کنند و تماشاگران تمام وقایع کربلا را در چند تابلو میبینند. اینکه سندیت این ماجرا تا به کجاست جای سؤال دارد. چراکه موقعیت فعلی تعریف نمیشود و اینکه اینان از کجا شنیدهاند به کمک امام بروند هم باز نمیشود.
در روز واقعه نوشته بهرام بیضایی ما با یک قرارداد دراماتیک روبهرو هستیم که ازآنجاییکه صدا هرگز از بین نمیرود و در تمام ادوار تاریخی درحرکت خواهد بود موقعیت دراماتیک ساخته اما در اینجا و در نای و نی این قرارداد و رویداد دیده نمیشود ومسأله اصلی در این نمایش روایت ایرانی ماجراست و این روایت است که شخصیت و کنش را میآفریند درواقع آنچه در درام به شخصیت فردیت میبخشد زبان دراماتیک است.
درواقع تفاوتی حتی در زبان روایتی دیده نمیشود. زبان نمایش و دنیای تخیلی صحنه، متشکل از نشانههای شنیداری و دیداری است که ازنظر منطقی و زمانی از نشانههایی که در متن اصلی به نمایش درآمدهاند ناشی نمیشود. اینکه ایرانیها روایت کربلا را بازگو کنند این تعلیق را ایجاد میکند که قرار است از چه زاویه و نگاه نشانههای شنیداری و دیداری شکل بگیرد و حتی شکل روایتی تازه و متفاوت از بقیه مقتلها و روضهها ببیند اما درواقع چنین نیست.
این روایت ایرانی که در شکل و رویداد آغازین نمایش نای و نی گفته میشود ابتر میماند تا جایی که سردار ایرانی وقتی از ماجرای کربلا برمیگردد و مغموم روایت را آغاز میکند اما در پایان، بازگشت روایت دیده نمیشود. اصطلاحی که اهل موسیقی ایرانی در آواز به آن فرود میگویند؛ باید دیده شود این فرود در روایت شرقی به بازگشت معروف است بهطوریکه باید پایان نمایش ما به صحنه آغازین نمایش برمیگشتم و آنجا تأثیر روایت سردار ایرانی را برای مردمی که جمع شدهاند را ببینیم؛ اما بهیکباره در مشایعت فرشتگان که حضرت رقیه. س. را بدرقه میکنند نمایش تمام میشود.
انتخاب شیوهای با کمک از فاصلهگذاری برای روایت حوادث کربلا جزو نکات برجسته این نمایش بود بهطوریکه حتی میشد در قطع شدن بهیکباره گریه تماشاگران این فاصلهگذاری را دید. بااینهمه، واقعیت این است که متن تئاتری، هر خاستگاهی که داشته باشد، متنی است که برای اجرا در برابر تماشاگران نوشتهشده است، و این وضعیت کاملاً برخلاف خواندن است، که عرصهٔ خاموش رودررویی سوژه و متن و دارای نوعی جذابیت صمیمانه است
آنچه در ذهنیت عموم جامعه قرارگرفته است نمایش دینی یعنی جایی صدای مداحی و بهنوعی راه انداختن دسته سینهزنی میتواند هم ذات پناری انگیزشی را در مخاطب برانگیزاند؛ که بهنام میرزایی در تلاش بوده است که با استفاده از ویدئو پرجکشن و قطعهای نور و تبدیل همان صحنه نخست بدون تغییر آنهم با یک سکوی پوشیده با گونی کنفی موقعیت جدید را روایت میکند؛ که میتوانست با استفاده از پارچه و آکسسوار و حتی بهرهگیری از اهالی که در ابتدای نمایش دیده میشوند و دیگر دیده نمیشوند این روایت را بازسازی میکرد و سردار بهعنوان معین البکائی تعزیه درواقع اهالی را کارگردانی صحنه ایای کند و این روایت را به روح اولیه و آیینیاش نزدیک کند