نقدی بر نمایش« گمگشته»
تنهایی در تاریکی

نمایش« گمگشته»

نمایش« گمگشته»

نمایش« گمگشته»
نمایش« گمگشته» تجربه خوبی بر صحنه تئاتر همدان بود که با اندکی دقت در طراحی نور و تغییر روایت به اجرایی دلچسب و در خور تبدیل می شود و جا دارد به کل گروه یک خدا قوت جانانه گفت که در سرمای زود رس همدان نفس گرم شان بر صحنه ما را به بهاری دل چسب و پر از تئاتر، امیدوار نگه می دارند و امید همه چیز ماست
در برخورد با هر اثر نمایشی با دو لایه متفاوت روایی روبه رو هستیم لایه بیرونی و لایه درونی که در لایه بیرونی ما رخدادهای داستانی را از زبان شخصیت ها می شنویم و در لایه بیرونی که جهان درام در آن جا از آتش سر بر می آورد لحظه ورود شخصیت ها به این جهان آشوب زاست که تداخلی نزولی دارد و تماشاگر وارد لایه های پنهان و پایینی روایت می شود
نمایش« گمگشته » روایت یوسف است که دو روز بعد از عروسی اش عازم جبهه میشود که خبر میرسد؛ از یوسف خبری نیست و مفقود شده است. پدر عروس با شنیدن خبر مفقود شدن یوسف به دنبال راضی کردن سارا برای رها کردن خانه باغ است تا با کسی که پدر در نظر گرفته ازدواج کند. سارا مخالفت میکند. در رفت و آمد پدر و خواستگار تازه،آسیه خواهر یوسف بدگمانی اش شروع میشود و خبر باردار شدن سارا به این ماجرا دامن میزند. مادر یوسف سکته میکند و زمین گیر میشود. آسیه،باغ و زیر زمین را از سارا میگیرد تا با مادر و خواهر شوهر زندگی کند تا بتواند نظارت و کنترلش را بر او زیاد کند. گمان بد روز به روز بیشتر میشود و سارا را وادار میکند برای رهایی از فشار خواهر شوهر مبنی بر سقط جنین برای همیشه خانه را ترک کند.
بخش عظیمی از این روایت در لایه بیرونی اتفاق میافتد و جایی که قرار است ما به لایه درونی نزول پیدا کنیم نمایش دچار فاصله میشود و عطش ما برای کشف روابط آدمهای محدود نمایش ابتر میماند. رولان بارت براین باور است که محرک اصلی روایت از درهم ریختگی پی آمد و کمی بعد پی آیند است که قوام مییابد؛ بنابراین میبایست هر آنچه بر صحنه اتفاق میافتد معلولی پیش از خود داشته باشد اما در این جا اجرا ما بیش از حد در رویداد پیشین گیر افتادهایم و تلاش چندانی برای عبور از این ماجرا دیده نمیشود.
جایی که میبایست کنش اتفاق بیفتد و تلاش آسیه برای سقط جنین سارا به رویداد دراماتیک منجر شود ما به رویداد پسین پرت میشویم و با یک برش ناگهانی به چند سال وارد میشویم و تا تماشاگر میخواهد علل و معلول را از هم باز شناسد نمایش تمام میشود.
عموما نمایش به صورت بسامد تک محور پیش میرود که تا میانه نمایش قابل قبول است اما از جایی به بعد این برای تماشاگر قابل پیش بینی میشود و به راحتی میتواند اکت و اتفاق بعدی را پیش بینی کند که با تقویت بسامد چند محوری یا استفاده از بسامد بازگو میتوانست کار با درگیری بیشتر مخاطب با اثر پیش برود تا در سه سطح طرح،داستان و نحوهی ارائه و شگردهای روایت کردن موفقتر عمل میکرد
«ایگلتون»،روایت را ماجراهایی قلمداد میکند که در زمان رخ میدهد و از تسلسل برخوردار هستند. چیزی که در گمگشته شاهد آن نیستیم و این پرش زمانی با خاموشیهای پی در پی و غیر ضروری،سبب میشود که پس نمایی و پیش نمایی مانع از رخداد وقایع در زمان حال شود و جایی که میبایست کارگردان با مجموع طراحیها و اتخاذ شیوه مناسب اجرایی برای بازنمایی وقوع در زمان حاظر شویم طوری دیگری عمل میکند مثلا صحنه درماندگی سارا یا آسیه وزش باد به صورت واقع گرایانه با انبوه برگی که این سو و آن سو میرود ما را از یک دستی شیوه اجرایی خارج میکند به طوری که بن مایه طراحی صحنه بر غیر واقع گرایانه استوار شده است
باباخانیان در مقام کارگردان در لحظاتی که نور بر صحنه است با ریتم و تمپی درست و موفق عمل کرده است اما تعدد زیاد تعویض صحنهها،نمایش را به دام تاریکیهای طولانی و غیر ضروری میمی اندازد. تاریکی که به تماشاگر فرصت میدهد تا از فضای پر تنشی که به سختی و درستی ایجاد شده است فاصله بگیرد و این یک چالش اساسی پیش رو بر سر نمایشهای از این جنس است که کارگردان میتواند با طراحی که انجام میدهد از قابلیت خوب طراحی صحنه زندهاش نهایت بهره را ببرد
طراحی صحنه نمایش« گمگشته» در ایجاد اتمسفر و ایجاد رخدادهای ترکیبی به خصوص در ایجاد وجه و زمان دستوری موفق عمل کند اما همچنان این طراحی صحنه در مسیر خاموشی به تنهایی تماشاگر دامن میزند که میبایست کارگردان برای این بخش تمهیدی بیندیشد تا ضمن دوری از خاموشی از تکراری بودن برخی صحنهها مثل سایه بازی بکاهد که از قدرت قابل پیش بینی بودن اثر بکاهد و تماشاگر در نقطهای به تعلیق برسد.
نمایش« گمگشته» تجربه خوبی بر صحنه تئاتر همدان بود که با اندکی دقت در طراحی نور و تغییر روایت به اجرایی دلچسب و در خور تبدیل میشود و جا دارد به کل گروه یک خدا قوت جانانه گفت که در سرمای زود رس همدان نفس گرم شان بر صحنه ما را به بهاری دل چسب و پر از تئاتر امیدوار نگه میدارند و امید همه چیز ماست.