در حال بارگذاری ...
سجاد طهماسبی نویسنده نمایشنامه «بی‌وقفه یاغی»

نوشتن؛ ترجمه بغض و رنج به کلمه است

سجاد طهماسبی معتقد است: ادبیات نمایشی همواره از گونه‌های دیگر ادبیات متاثر بوده و ظرفیت‌های دراماتیک گونه‌های ادبی قرابت فراوانی با یک‌دیگر دارند. آن‌چه از طریق گریز به این رمان‌ها ارائه می‌شود قاعدتا برای کسانی که اثر را قبلا خوانده‌اند دریافتی عمیق‌تر ایجاد می‌کند اما نقطه مشترک هر دو نوع مخاطب مواجهه با مفهومی است که نویسنده‌ اقتباس‌کننده فارغ از متن اصلی برای هر دو مخاطب، به یکسان، تولید کرده است.

سجاد طهماسبی برای اهالی تئاتر استان همدان آن‌قدر رنگ و لعاب دارد که فصل گردوهای تویسرکان با سوغاتی‌اش برای مسافران؛ اغراق نیست که همواره اجرای آثارش با وسواس و استقبال زیادی روبه‌رو می‌شود چراکه همیشه دنبال تجربه‌هایی است که نشان از پویایی ذهنی روشن می‌دهد. سال 1401 برای سجاد طهماسبی فصلی تازه رقم خورد و پس از انتشار مجموعه نمایش‌نامه «مجلس حامله‌خوانی» اینک نمایش‌نامه «بی‌وقفه یاغی»، توسط انتشارات آواهیا منتشر شد که به همین مناسبت، خبرنگار ایران تئاتر در همدان با او گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید.

 

از  چگونگی شکل‌گیری ایده «بی‌وقفه یاغی» بگویید.

مرگ یکی از اعضای خانواده زندگی هر فردی را به دو بخش قبل و بعد از خودش تقسیم می‌کند. سال ۱۳۹۷ در یکی از روزهای سوگواری،زمانی که غم،آدمی را تا سرحد جنون می‌برد،دست‌به‌قلم بردم و با لهجه ماتم کاغذ را با کلمات سیاه‌پوش کردم. نتیجه آن بود که جملاتی زاده شد از جنس مونولوگ؛ اما چون دل‌نوشته‌هایی کاملا شخصی بودند،آن‌ها را به بایگانی سپردم و قصدی برای ساختن یک نمایش از آن‌ها نداشتم؛ اما می‌دانستم چیزی در آن‌ها نهفته که دوباره مرا به‌سوی خود خواهند کشید.

در پروسه نوشتن «آنِ» نمایشی و ایده را به چه شکل پردازش می‌کنید؟

سال گذشته یعنی سال ۱۴۰۰ زمانی که در پی سوژه‌ای برای نوشتن نمایش‌نامه‌ای جدید بودم مدام دغدغه این را داشتم که اثری به وجود بیاورم که خیلی به خودم و واقعیت زندگی‌ام نزدیک باشد،این‌گونه بود که یاد آن نوشته‌های سوگوارانه افتادم و چون می‌دانستم برای نمایشی شدن نیاز به یک فرم روایی متناسب دارند، شروع به پرداخت داستانی موازی برای آن کردم و نتیجه آن شد که ترکیب واقعیت و خیال،داستان بی‌وقفه یاغی را به وجود آورد.

 عموما شما بلافاصله بعد از نگارش،نمایش‌نامه را به صحنه می‌برید؛ چه طور پروسه فاصله گرفتن از اثر را برای انجام نقد شخصی انجام می‌دهید؟

ذهن من زیست دوگانه‌ای دارد. بخشی از آن از روز اول خارج از متن زندگی می‌کند،یعنی همواره حتی در لحظه نگارش فاصله‌ای منطقی را با اثر حفظ می‌کنم در عین این‌که بسیار شخصی عمل می‌کنم و در همان حال با آن بیگانه هم هستم. کار سختی به نظر می‌آید اما یک فرآیند ذهنی است که همان لحظه بعد از نوشتن هر صفحه به عقب برمی‌گردم و چند بار آن را می‌خوانم و از دور به آن نگاه می‌کنم تا رضایت قاضی درونم را جلب کنم. مرحله دوم زمانی است که به فرم اجرایی و کارگردانی اثر می‌اندیشم،آنجایی که تمام ذهنم به سمت فیزیک اثر و جسم اجرا معطوف است. در آنجا با متن همچون میهمانی تازه‌وارد برخورد می‌کنم و با احتیاط شروع به شناخت آن می‌کنم.

اما زبان و ساختار آن در «بی‌وقفه یاغی» نه آهنگین است نه در دام شاعرانه صرف می‌افتد؛ این پرداخت زبانی با دایره واژگانی گسترده از کجا می‌آید؟

بی‌وقفه یاغی از نظر خودم یک اثر تکنیکی مبتنی بر مهارت‌های نمایش‌نامه‌نویسی نیست. این اثر حاصل ترجمه اشک و بغض و رنج به کلمه است. پریشان‌حالی‌های خلسه‌گون بعد از مواجهه با مرگ برادرم بود که در شمایل جملات نمایان شد. اگر هنگام نوشتن آن آگاهی تکنیکال من فعال فعال بود قطعا یا باید رعایت اصول شعر در آن دیده می‌شد یا مشابه بودنش به شمایل دیالوگ؛ اما درنهایت چیزی مابین این‌ها از آب درآمد.

در آثار شما به‌ویژه «بی‌وقفه یاغی» همواره یک گریز به آثار مهم ادبی مهم جهان مثل «در جست‌وجوی زمان ازدست‌رفته» دیده می‌شود. این گریزها چه قدر کارکرد نمایشی دارد و چطور با تماشاگری که آشنایی با این رمان‌ها ندارند ارتباط برقرار می‌کنید؟

باز هم اشاره می‌کنم به مرگ،وقتی مرگ کسی اتفاق می‌افتد انبوهی عذاب از نوع وجدان بر آدمی سیطره پیدا می‌کند. عذاب وجدان زمان ازدست‌رفته و کارهای نکرده. اینجا بود که نام اثر جاودان مارسل پروست به ذهنم آمد و به‌سوی آن رفتم. آثار بزرگ ظرفیت‌های عظیم و عمیقی برای پرداختن دارند و پناهی برای روایت‌های دراماتیک هستند. ادبیات نمایشی همواره از گونه‌های دیگر ادبیات متأثر بوده و ظرفیت‌های دراماتیک گونه‌های ادبی قرابت فراوانی با یکدیگر دارند. آنچه از طریق گریز به این رمان‌ها ارائه می‌شود قاعدتا برای کسانی که اثر را قبلا خوانده‌اند دریافتی عمیق‌تر ایجاد می‌کند اما نقطه مشترک هر دو نوع مخاطب مواجهه با مفهومی است که نویسنده‌ اقتباس‌کننده فارغ از متن اصلی برای هر دو مخاطب به یکسان تولید کرده است.

با توجه به اینکه در سال جاری مجموعه نمایش «مجلس حامله‌خوانی» شما نیز منتشر شد،وضعیت نشر نمایش‌نامه را چه طور ارزیابی می‌کنید؟

روزگاری برای چاپ کتاب باید راه طولانی طی می‌شد و حروف سربی دانه به دانه کنار هم چیده می‌شدند و داشتن یک کتاب به نام خودت یک اتفاق شگرف بود؛ اما امروزه که چاپ کتاب به لحاظ فیزیکی با سرعت بالایی انجام می‌شود و تولید محتوا برای همگان میسر شده است،نگرانی از نبود مخاطب و این‌که چگونه باید در میان میلیون‌ها جلد کتابی که هر روز در جهان چاپ می‌شود اثر شما نیز دیده شود به دغدغه اصلی بدل شده؛ اما با تمام این تفاسیر هنوز هم چاپ کتاب طعم تکثیر و اشتراک روح را می‌دهد.

بسیاری نمایش‌نامه را یک ژانر مستقل ادبی نمی‌دانند و صرفاً کسانی که به‌نوعی با مقوله اجرا سروکار دارند سمت نمایش‌نامه می‌روند؛ به نظر شما برای گسترده کردن دایره مخاطبان و ایجاد یک ژانر عمومی خوانشی چه باید کرد؟

متأسفانه یا خوشبختانه گونه‌های موفق‌تری مثل رمان وجود دارند که راه را بر این اتفاق بسته‌اند. متأسفانه می‌گویم از این بابت که گرایش مخاطب به نمایش‌نامه‌ها کم است اما خوشبختانه از این بابت که اگر گرایش مخاطب به صرفا خواندن نمایش‌نامه زیاد شود شاید به سالن‌های تئاتر ضرر بزند و آن‌ها را از اجرا دور کند،چون همه خوب می‌دانیم ادبیات به لحاظ قدرت بیشتر و دامنه گسترده‌تری که در تصویرسازی دارد همیشه یک‌قدم جلوتر از تولیدات تصویری است چون مستقیما با آزادی فراوان به مخاطب امکان تصویرسازی می‌دهد. به همین دلیل اگر نمایش‌نامه همچنان یک نشر تخصصی باقی بماند شاید به نفع تئاتر باشد. البته این فقط یک زاویه دید است. در پایان از آقای کبودرآهنگی که زحمات فراوانی به‌منظور چاپ این اثر کشیدند و همین‌طور از نشر محترم آواهیا که انتشار آن را بر عهده گرفتند نیز صمیمانه سپاسگزار و متشکرم.

گفت‌وگو از: روح‌الله صالحی




مطالب مرتبط

درخشش «نگار» در جشنواره ملی میراث فرهنگی

درخشش «نگار» در جشنواره ملی میراث فرهنگی

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در همدان، گروه نمایش «نگار» از شهرستان ملایر در دومین جشنواره ملی میراث فرهنگی در بخش تئاتر عمارت حضور یافت. در این جشنواره دیپلم افتخار و جایزه نقدی به نمایش  «نگار» ...

|

نظرات کاربران