یادداشتی برای جشنواره تئاتر استان همدان
تئاتر و نقش پذیری در جامعه نخبگانی
روحالله صالحی، فراموش نکنیم که توسعه پایدار روی نمیدهد مگر زمانی که سه عامل رفاه، رضایت و معنا بهطور همزمان بهبود یابد و تئاتر بهترین ابزار اندیشه و رفتاری(Code of conduct) است که این روزها جامعه ما به آن احتیاج دارد تا به سمت توسعه پایدار حرکت کند، توسعهای که باید سه آیتم رفاه، رضایت و معنا را چنان کمهزینه کند که بر بار عاطفی و لذت شهروندی بیفزاید. رسیدن به لفظ جشنواره برای رقابت تئاتری ، از همین نشانه عاطفی_ آیینیاش برمیآید این روزها حال چراغ سالنهای تئاتر استانهای کشور روشن است و دل توی دلش نیست که این روشنایی بیشتر از اینها دستبهدست شود. این روشنی همانی است که در دو سال و اندی جولان بدترکیب کرونا، با حسرت در گوش هم دیگر زمزمهاش کردیم و منتظر آنتاگونیستی بودیم که از آستینش خورشیدی درآورد تا بهار با شادیانه هایش به پلاتوها و آمفی تئاترها و.. سرک بکشد
این که برخی میگویند تا زمانی که حال عمومی به روزهای خوشش نزدیک نشود نباید دست بهروشنی برد چه زود فراموش کردهاند؛ در روزهای موشکباران و حملههای پیدرپی هوایی رژیم بعثی این چراغها خاموش نشدند تا فرهنگ مسیر خودش را طی کند. از سویی دیگر در روز جهانی تئاتر پرکاربردترین پیام تبریک همین جمله معروف پیتر شومان است که میگوید «تئاتر یک ضرورت است،چیزی شبیه به نان» اما آیا واقعاً تئاتر ضرورت است؟ پس این «بیتفاوتی»،«دلزدگی» و «تحریکناپذیری» از کجا میآید که از تئاتر میخواهد خودش نباشد و از ذات شَمَن گونهاش فاصله بگیرد؟
پاسخ را باید در برآیند حیات ذهنی و روحی افراد جستجو کرد که چه قدر در برابر محرکهای عاطفی میتوانند دست به انتخاب بزنند. گئورگ زیمل جامعهشناس آلمانی در کتاب «کلانشهر و حیات ذهنی» میگوید وقتی در روزمرگیها،محرکها آنقدر زیاد میشوند که فرد نمیداند به کدامیک جواب دهد ؛ در این مسیر نخستین چیزی که از دست میدهد نشانکهای عاطفی است. زیرا نمیتواند در انبوه بمباران محرکها،نظم زمانی و قلبی با اطرافش برقرار کند.
رسالت جامعه نخبگانی در ایجاد بستر گفتوگو و گفتمان برای طیفها و سلیقههای مختلف است؛ هرگاه که از این رسالت کوتاهی شود،از ذات اصلی خود فاصله گرفته است. جشنوارههای تئاتر جدای از ویترین عملکرد سالیانه هنرمندان،میبایست مشارکت اجتماعی را رقم بزنند تا نشانکهای عاطفی از فیلتر جامعه نخبگانی عبور کند.
زندگی افراد یک جامعه برآیند و محصول محیط اطراف اوست و از منظر دیگر آینده آن چیزی است که امروز تخیل میکنیم. پس هرچقدر این محیط تحت تأثیر بار عاطفی مشترک بین افراد جامعه باشد؛ نقشپذیری فرد سادهتر خواهد بود و قطعاً تحقق آینده کمهزینهتر و دلپذیرتر خواهد شد و تلاش برای مشارکت بیشتر در جریان تولید اثر از گروه اجرایی گرفته تا تماشاگری،به نقشپذیری بیشتر کمک میکند و هم محرکهای عاطفی را به تعادل خواهد رساند
نقشپذیری را نمیتوان در کتاب درسی گنجاند بلکه میبایست با قرار دادن افراد در فعالیتهای گروهی،موقعیت اجتماعی را به سمت نقشپذیری سوق داد. به حجم تلاشی که افراد در دهه محرم برای پختن نذری و راهاندازی دستههای عزاداری انجام میدهند نگاه کنید. این حجم فعالیت خودجوش،معنوی و صدالبته منظم در هیچوقت دیگر سال دیده نمیشود،چرا؟ چون بار عاطفی و قلبی که پشت ماجراست،نقشپذیری افراد را تقویت میکند.
فراموش نکنیم که توسعه پایدار روی نمیدهد مگر زمانی که سه عامل رفاه،رضایت و معنا بهطور همزمان بهبود یابد و تئاتر بهترین ابزار اندیشه و رفتاری(Code of conduct) است که این روزها جامعه ما به آن احتیاج دارد تا به سمت توسعه پایدار حرکت کند، توسعهای که باید سه آیتم رفاه، رضایت و معنا را چنان کمهزینه کند که بر بار عاطفی و لذت شهروندی بیفزاید. رسیدن به لفظ جشنواره برای رقابت تئاتری ، از همین نشانه عاطفی_ آیینیاش برمیآید.
هدف برپایی جشنوارهها تئاتر استانی،نشان دادن همین بار عاطفی است که به برند سازی فرهنگی ختم شود. برند فرهنگی به حس مشترکی گفته میشود که قرار است به همه دست بدهد تا همه از یک قاعده مشترک و قلبی پیروی کنند.
فراموش نکنیم که نظریه پنجره شکسته میگوید ساختمان اگر بیشازحد خالی بماند این شیطنت را برمیانگیزاند که سنگی به سمت آن خانه پرتاب شود. ازاینجا به بعدش را بسیار دیدهایم ساختمان بیسروصدا متروکه میشود و ابزاری برای ترساندن کم سن و سالها،و بازسازی دوباره این ساختمانها هزینهای معادل یک ساختمان دیگر به صاحبخانه تحمیل میکند