در حال بارگذاری ...
سجاد طهماسبی کارگردان همدانی:

جایی برای مخاطب در نظر بگیریم

آیین اختتامیه سی و دومین جشنواره تئاتر استان همدان که به دلیل محدودیت هایی همه گیری بیماری کرونا از ۱۶ الی ۲۰ آذرماه به صورت مجازی برگزار شد. هیات داوران متشکل از حسین صفی، محمدجواد کبودرآهنگی، عباس شیخ بابایی، کیانوش بهروزپور و محمد قاسمی ، نمایش های«نتایج سرگیجه» از تویسرکان و «کافه سایه» از شهر بهار را به عنوان نمایش های منتخب جهت مرحله ارزیابی به  دبیرخانه دائمی جشنواره بین المللی تئاتر فجر معرفی کردند. سجاد طهماسبی هنرمند دانش آموخته تئاتر در یک دهه گذشته با روند ثابت آثار در خور تقدیر و تأثیر گذار خلق کرده است.

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر از همدان،  آثار تولید شده گروه نمایشی قاب خالی و سجاد طهماسبی در 10 سال اخیر، به استقبال تماشاگران استان از منجر شده است. به همین منظور با سجاد طهماسبی نویسنده و کارگردان به گفتگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:

وضعیت تئاتر در دوران کرونا رو چطور ارزیابی می کنید؟

 متاسفانه در این باره باید گفت با توجه به اینکه در حرفه تئاتر امنیت شغلی وجود ندارد، آسیبی که به آن وارد شده بسیار بیشتر از هر حرفه دیگری بوده است زیرا همان استقبال اندکی که مخاطب قبل از کرونا داشت را هم از دست داده ایم و می توان با نگرانی گفت حال این روزهای تئاتر اصلا خوش نیست و اگر بخواهیم جدی تر به قضیه نگاه کنیم در کُما به سر می برد.

حرکت به سمت اجراهای مجازی را مفید می دانید یا خیر؟

 همه ما می دانیم که تئاتر یک هنر زنده است و هویت و مفهوم واقعی آن با حضور تماشاگر و روی صحنه شکل می گیرد. بنابراین نمی توانیم خودمان را با این امر گول بزنیم که جهان مدرن شده است و ما باید از ظرفیت های مجازی بهره ببریم، در واقع فضای مجازی حکم(مجازی از هیچ چیز بهتر است) را دارد و به عقیده بنده نمی توان آن را یک راهکار برای عبور از بلایی که بر سر تئاتر آمده است به حساب آورد.

 گروه تئاتر قاب خالی  در این سالها در جشنواره تئاتر استان همدان موفق ظاهر شده است این گروه شدن و گروه ماندن در شهر تویسرکان جطور اتفاق افتاده است؟

 گروه تئاتر قاب خالی در سال ۱۳۸۶ تشکیل شد و ما از همان ابتدا می دانستیم که برای گروه ماندن به چیزی بیشتر از یک حرفه باید به این فرآیند نگاه کنیم . از همان روزها تئاتر برای ما تبدیل به یک عملکرد اجتماعی شد و بنا را بر این گذاشتیم که تئاتر ابتدا باید بر روی خودمان تاثیر بگذارد سپس بر روی تماشاگر. از آن زمان تا کنون ۱۴ سال می گذرد و گروه ما با وجود فراز و نشیب های بسیار زیاد هنوز هم به کار خود ادامه می دهد.

از شکل گیری نمایش نتایج سرگیجه بگویید؟

 مدت ها بود که وسوسه نوشتن یک درام معمایی را در سر داشتم . از طرفی دیگر در سالهای اخیر با افزایش جنایتها در شهرستانهای کوچک از جمله شهری که خودم در آن زندگی میکنم بر آن شدم  تا متاثر از این وقایع قصه ای را روایت کنم که به وقایع روز نزدیکتر باشد و در این راستا از یک فرم روایی پر تعلیق بهره گرفتم که در اپیزودهایی تکرار شونده از زاویه دیدهای مختلف به طرح مسئله بپردازم. در این میان با دیدی نامتعارف از رگه های طنز در نگاه به مقوله های سیاه قتل و تجاوز بهره گرفتم.

شما یک مولفه و امضای شخصی در آثارتان دارید که با پیرنگ مشخص، اما روایت غیر خطی بهره می برید؟ مخاطب همان ابتدای کار تکلیفش روشن است که با قصه کلاسیک روبه رو نیست اما ضد قصه هم پیش نمی رود و البته با ایده های تصویری جذابیت روایت رو حفظ می کنید این چطور یکدست و منظم اتفاق می افتد؟

در این باره باید بگویم قصه چیزی نیست که بشود در درام از آن فرار کرد ، بلکه باید در نوع به کارگیری آن در پروسه خلق نمایشنامه روش هایی را به کار برد تا روایتی نو را به دست آورد. کاری که من در این مسیر انجام می دهم این است که ابتدا قصه را به صورت کلاسیک آن تعریف میکنم  سپس در مرحله بعد به دخل و تصرف در نوع روایت آن می پردازم و در این مسیر تمام سعی من بر آن است که فرآیندی را در پیش بگیرم که مخاطب در خلق قصه نهایی با اثر همراه باشد و من قصه گوی صِرف نباشم ، جایی را هم برای او در نظر می گیرم که با من هم قصه شود و یا بهتر بگویم قصه خودش را به وجود آورد . در ادامه با استفاده از تصویر سازی ها قالب ارائه قصه را به نحوی آرایش میکنم که مخاطب بتواند داده های محتوایی اثر را به شکلی مطلوب تر دریافت، درک و هضم کند.

نقش طنز در روایت های مدرن و به ویژه قصه های مینیمال بسیار مهم است این جا هم رگه های طنز از طنز سیاه هست که به اثر و مخاطب نمی چسبند با توجه به حجم اتمسفر تلخ جاری در اثر این طنز رو‌چطور هدایت کرده اید که کاریکاتوری گزنده باشد؟

 یک نکته که همیشه در اکثر کارها سعی کردم به آن پایبند باشم این بوده که هرگز به عمد تلاشی مستقیم برای خنداندن تماشاگر نداشته باشم، این مهم را در کارگردانی هم در نظر میگیرم و همیشه از بازیگران می خواهم که همه چیز را جدی انجام دهند و هیچگونه اضافه کاری در جهت خنده تماشاگر انجام ندهند. وقتی یک موقعیت کمیک را در جدی ترین حالت ممکن نمایش دهیم دو اتفاق می افتد، یکی اینکه خنده ای واقعی تر دریافت میکنیم و دوم اینکه تماشاگر به باور پذیری عمیق تری از عمق ماجرا می رسد. در نمایش نتایج سرگیجه با توجه به اینکه وقاحت قاتل و عادی شدن امر قتل مورد نقد من بود سعی کردم جهان نمایش را به سمتی هدایت کنم که کاربرد رگه های طنز در راستای کاهش تلخی در روایت باشد وگرنه در ماهیت اثر و محتوای گزنده آن با هیچگونه طنزی نمی توان تلطیف ایجاد کرد. وقتی این حدود و مرز بندی در روایت ایجاد می شود می توان امیدوار بود که در اوج تلخی به کاریکاتوری گزنده دست پیدا کرد.

این شکست های عمدی روایت به یک امضای شخصی در آثار این دهه شما تبدیل شده اما در این کار به رویکرد تازه ای از شکستن تصویر سازی ها در راستای پارادوکسیکال شاهد هستیم مثل مردی که با واکر روی صحنه می آید اما آکروبات انجام می دهد در نتایج سرگیجه به یک بار این تصویر سازی های کاریکاتوری کنار گذاشته می شود و به نوعی مستتر اجرا می شود مثل چای خوردن فرد با طناب دار... این تغییر در راستای تک اجرای این متن است یا به مستتر گونگی رسیده اید؟

بله ، در اجراهای گذشته توجه خیلی خاصی به مبحث فرم داشتم و سعی میکردم در فرم اثر به تصویری مستقل دست پیدا کنم که مخاطب رو به صورت مستقیم درگیر تصویرسازی  بکنه و کمک داشته باشه به تحمل بار محتوایی که شاید از حوصله تماشاگر خارج باشه و به این دلیل کاریکاتوری اجرا شد که به وضوح کاریکاتور بودن خودش رو فریاد می زد. اما در نمایش نتایج سرگیجه  با توجه با اینکه داستان درباره یک موضوع به شدت جدی و تراژیک بود و به مسائلی پرداخته بودم که جامعه در مواجهه با آن هیچ گونه شوخی ندارد، سعی کردم از پرداخت کاریکاتوری در تصویر بپرهیزم و اون رو به قول شما در لایه های زیرین قرار بدم و مستتر باشن، و دلیل دیگری هم که داشتم این بود که در سیر داستان و نوع روایت متن ، وارونه جلوه دادن بسیاری از اتفاقها به کاریکاتور در متن رسیده بود مثل جایی که خانواده مقتول از قاتل تقاضا می کنند که برادر دیگرشان را هم بکشد تا عذاب وجدان آنها کمتر شود که در واقع در دل این کاریکاتور نقد وقاحت قاتل نیز نهفته است.

در ادبیات به تکرارهایی خاص ، مکانیکی گفته می شود چرا که مخاطب پیشدستی می کند و تکه یا اپیزود بعد را پیش بینی می کند برای این که این روایت ها وارد پیش بینی مخاطب نشود چه کار کردید؟

سجاد طهماسبی: این تکرار مکانیکی قاعدتا تا حدودی باعث آزار مخاطب خواهد شد و از طرفی دیگر امکان حدس و پیش‌بینی وجود دارد . اما ترفندی که برای جلوگیری از این اتفاق به کار بردم به دو صورت ایجاد شد، یکی اینکه تلاش در نگارش واقعه ها از غریب ترین زاویه دید ممکن رو مد نظر قرار دادم و دوم اینکه با وارونه کردن حقایق و افشای تدریجی اطلاعات از طریق بازی با روایتها سعی کردم تا از پیش بینی پذیری اثر جلوگیری کنم .

نکته پایانی...؟

سجاد طهماسبی: در پایان باید عرض کنم که ساخت تئاترهایی به این شکل معمولا با استقبال مخاطب مواجه نمی شود و رفتن سمت ساخت آنها نوعی ریسک محسوب می شود اما بسیار خوشحالم که موفق شدم این ژانر رو هم تجربه کنم. قطعا کم و کاستی هایی در مسیر این تجربه وجود داره که در آینده برای رفع آنها خواهیم کوشید. از شما هم بسیار تشکر میکنم که این مجال رو به وجود آوردید تا بتوانیم به صورت تخصصی در این باره گپ و گفت داشته باشیم.




نظرات کاربران